
حجت امانیان | رسانه مجلا
بینندگان دوگانۀ سینمایی پسر دلفینی، مطمئنا در نگاه اول آن را یک اثر حرفهای در فرم و تکنیک بصری خواهند دانست. انیمیشن پسر دلفینی ۱ در چند سال گذشته، نماینده مهمی برای صنعت انیمیشن ایران بوده است. اکرانش در روسیه و دیگر کشورهای منطقه، حواشی قابل توجهی برای این صنعت در ایران داشته. همین حواشی باعث میشود تا در آینده نیز از او به عنوان اثری مهم در تاریخ انیمیشن ایران نام برده شود.
«پسر دلفینی ۱» در مضامین و مفاهیم درونی داستان خودش، نسبت خوبی با فرهنگ و هویت ایرانی دارد. همین باعث میشود تا مخاطب، نسبت به فرم خلاقانه، جسورانه و حرفهای آن، واکنش مثبت نشان دهد؛ هرچند که نسبت به نقاط ضعفی مانند موسیقی آن هم چشمپوشی کند.
اما «پسر دلفینی ۲» آنچه در ظاهر نشان مخاطب میدهد، تنها تکرار آن جمالات تماماً انیمیشنی است. هرچند همان هم میان مایهتر از نسخه اول است و نواقص نسخه قبلی آن دوباره به صورت بدتری تکرار شده. تکرار و بلاتکلیفی در ساخت زیست بوم موسیقایی هر دو اثر را میتوان آزاردهنده دانست. استفاده بیربط از موسیقی تماما غربی پاپ، با تنظیمی غیر ایرانی، مضامین بیروح و بیمعنی ترانه و صدای خوانندهای که علاوه بر بزرگسال بودنش، هیچ نسبتی با زیست بوم و قصۀ یک پسر بچه جنوبی ندارد، به طرز گل درشتی، ذات غربزده و بیهویت پسرک دلفینی را برملا میکند.
البته مهمترین نقطه ضعف نسخه جدید، نسبت به قسمت اولش را باید در داستان آن جست. داستانی که در نسخه اول، مفهوم اساسی آن بر فداکاری و ایثار برای خلق یک کاراکتر قهرمان شکل گرفته بود، اما در این نسخه به طور ناباورانهای درحال تقلیل دادن قهرمان به شخصیتی معمولی و تهی از مفهوم و معنا است.
میتوان گفت اشتهای جهانی بودن و جهانی شدن، چنان بر برند پسر دلفینی و عواملش ساخته که دیگر تقلایی برای شخصیت و داستان انیمیشن ایرانی خودشان نکردهاند، بلکه خام دستانه به سراغ فرم داستان سرایی غربی نیز رفتهاند. آنها با دیالوگها و داستانی «سطحی»، به دنبال قصه زندگی یک «شبه قهرمان» رفتهاند. قصۀ خام و بیهویتی که برند پسر دلفینی قربانی آن میشود و وجه ایرانی نام نسخه جدید، یعنی «آبان» نیز اصلا مشخص نمیشود؛ آبان یعنی نگهبان و پاسبان آب.
عنصر خرق عادت در ادبیات و فرهنگ حماسی ایرانی که یکی از نکات مثبت و یار کمکی انیمیشنسازان ما است، به طرز ناشیانه و خام دستانهای مورد استفاده قرار گرفته. در داستان آبان، تلاش شده اقتباسی براساس قصه حماسی «ضحاک و کاوه آهنگر» انجام شود تا حماسهای کودکانه و جدید برای آن سوژه خلق شود؛ تا یک اسطوره یا قهرمان ایرانی در جهان انیمیشن متولد شود. اما متأسفانه آنها در خلق این اتفاق کاملا شکست خوردهاند. همین شکست در قصهگویی باعث شده تا هرکجا که شخصیتهای ایرانی یا حتی آبان وارد داستان میشوند، یک روح و حس طنز و مسخره برپا شود؛ نه مسأله و علتی اثرگذار برای ایجاد درامی پرکشش و منتهی به خلق یک قهرمان ایرانی.
در قصۀ «آبان»، او به عنوان یک قهرمان ایرانی، معرفی نمیشود چرا که با مؤلفههای قهرمان ساز و اسطوره ساز فرهنگ ایرانی هم نسبتی ندارد؛ در عوض هرچه بخواهید با سبک و سیاق اسطورهساز و ابرقهرمانی فرهنگ غرب، نسبت وثیقی دارد.
انیمیشنهای دیزنی معمولاً ابرقهرمانان را به جای اسطورهها جایگزین میکنند و از یک فرمول مشخص بهره میبرند: قهرمان با چالشی مواجه میشود، قدرتی ویژه دارد یا کسب میکند، دوستانی به او کمک میکنند و در نهایت، بدون آنکه تغییری درونی و بنیادین را تجربه کند، بر دشمنان پیروز میشود.
در مقابل، در سنت قصهگویی ایرانی، قهرمانان معمولاً با رنج و تحول درونی همراهاند. آنها از خود میگذرند، با مفاهیم بنیادینی، چون فداکاری، عدالت، و سرنوشت درگیر میشوند و گاهی حتی بهای سنگینی برای قهرمانبودن میپردازند. در حالی که شخصیتهایی، چون کاوه آهنگر، قهرمانانی در بستر تاریخ و اسطورههای ایرانیاند، پسر دلفینی ۲، بیشتر به قهرمانان فانتزی غربی شباهت دارد که در فضایی جذاب و پرزرق و برق، به نبرد میرود.
«پسر دلفینی ۲» از لحاظ فنی و روایی، تلاش قابلاحترامی است، اما با فاصله گرفتن از اسطورهها و فرهنگ ایرانی و نزدیک شدن به فرمولهای ابرقهرمانی غربی، تا حد زیادی از ریشههای فرهنگی خود برخلاف «پسر دلفینی ۱»، دور شده است.
در حالی که سینمای انیمیشن ایران، میتواند با تکیه بر قصههای کهن و جهانبینی اسطورهای و فرهنگی خود، جایگاه منحصربهفردی در میان آثار جهانی پیدا کند، انتخاب رویکرد ابرقهرمانی و غربی در فرم قصه، شاید بتواند موفقیت تجاری بیشتری به همراه داشته باشد، اما هویت فرهنگی اثر را کم رنگ یا نابود میکند.
در نهایت، سوال اصلی این است: آیا میخواهیم صنعت انیمیشنی با هویت ایرانی و در درجه اول برای مخاطب ایرانی بسازیم که برآمده از قصهها و کهنالگوهای فرهنگی خودمان باشد، یا ترجیح میدهیم فرمولهای امتحانشده دیزنی را در بستهای جدید برای مخاطب غربی، غربزده یا جهانی، بازتولید کنیم؟ «پسر دلفینی ۲» به این سوال پاسخ نسبتا مشخصی میدهد و مسیری که انتخاب کرده، نشان میدهد که این اثر، بیش از آنکه «همدانی/ایرانی» باشد، به سمت «دیزنی/غربی» گرایش دارد.