
آنسوی مرزها، در گسترهای بیانتها که تنها زبان و شعر بر آن فرمان میرانند، گاه شاعری برمیخیزد و صدایی میآفریند که نهتنها زادگاه خود، که تمامی خاکهای مشتاق کلمه را درمینوردد. سید محمدکاظم کاظمی از آن دست شاعران است که نبض شعرش، تپش دل تمام فرزندان ادب پارسی را در بر میگیرد. مردی از هرات که به شکوه ایران سخن میگوید و در گهواره واژگان، خود را فرزندِ هر دو خاک میشمارد.
اما نباید گمان بریم که این همپیوندی ساده و سهل است؛ کاظمی از دلِ رنج و غربت سر برآورده و با ریشههای محکم خویش از تبار مهاجرت، دست به آسمان ادب برده. شعر او، سکوتِ شکسته دردمندانی است که در پیچ و تاب سالها، میان دستهای به ظاهر غریب، نواخته شدهاند. در اوج این ظاهراً تلخکامی، او واجهای امید را به مردمش هدیه میدهد و هر مصرعاش به یقین، مغمومترین لحظات را به نور بدل میکند.
کاظمی را که میخوانی، گویی خشت به خشتِ شعرش بر ستونهای هویت مشترک استوار میشود. او پیوندِ جانِ فرهنگ و زبان را استحکام میبخشد و صدای مهاجران را در رواق شعر فارسی زنده نگه میدارد. اینجاست که گمان میبری شعر کاظمی نه تکرار سنت که استمرارِ نابِ آن است؛ چون او ریشهها را میشناسد و در عین حال، ساقه شعرش سر بر بلندای امروز میساید. شور او در قافیهبازی یا ترکیبسازی به تظاهر نمیگراید؛ شعرش انگار چشمهای است که از بطن رنج تراویده، اما به زلالی و گوارایی حکمت دست یافته.
در نگاهی که به زخمهای تاریخ دوخته شده و آرزوی وصال را بر زبان میآورد، کاظمی همصدا با اسلاف خویش ــ از رودکی تا اخوان و قیصر ــ جانمایه همبستگی را یادآور میشود. او نیز همچون آنان که به وسعت همه فارسیزبانان اندیشیدهاند، در کشف دوبارهی کلمات و امتداد فضاهای شعری، دست به شجاعتی ظریف میزند. سید محمدکاظم کاظمی، حماسه پیوستگی و همزبانی را با دل و جان روایت میکند؛ همان پیوستگیای که امروز بیش از هر زمان دیگری، ما را به پالایش افکار و همصدایی وا میخواند. در شعر او، صدای همه ما جاری است، و از این روست که گویی از دورترین کرانهها نیز پژواکش به گوش میرسد؛ پژواکی که ما را، بیآنکه مختصات مرزی از هم جدا کند، به میزبانی عشق و کلمه دعوت میکند.
این فرزند خراسان بزرگ و پژوهشگر ادب پارسی آثار مختلفی را در باغ کلمات این دیار کاشته است؛ از جمله آنها میتوان به: پیاده آمده بودم (مجموعه شعر)، روزنه (مجموعه آموزشی شعر)، شعر پارسی، کلید در باز (رهیافتهایی در شعر بیدل)، همزبانی و بیزبانی، رصد صبح (خوانش و نقد شعر جوان امروز)، قصه سنگ و خشت (گزیده شعر)، کفران (گزیده اشعار)، گزیده غزلیات بیدل، گزیده رباعیات بیدل، این قند پارسی، فارسی دری در افغانستان امروز، مرقع صدرنگ (صد رباعی از بیدل)، ده شاعر انقلاب، شعر مقاومت افغانستان، گزیده ادبیات معاصر، مجموعه شعر ۴۹، گزیده دیوان بیدل، شمشیر و جغرافیا (مجموعه شعر)، گردآوری دیوان خلیلالله خلیلی و ویراستاری کتابهایی چون: افغانستان در پنج قرن اخیر میر محمدصدیق فرهنگ، نقد بیدل صلاحالدین سلجوقی، آثار هرات خلیلالله خلیلی، اخلاق نیکوماخوس صلاحالدین سلجوقی، تجلی خدا در آفاق و انفس صلاحالدین سلجوقی، افغانستان در قرن بیستم ظاهر طنین، هزارهها حسن پولادی و شناسنامه افغانستان بصیراحمد دولتآبادی اشاره کرد.