آیین رونمایی از کتاب «خضرانه» برگزار شد

سعید تشکری همچنان می‌نویسد

سعید تشکری همچنان می‌نویسد
شنبه ۰۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۶
کد خبر :  ۳۵۲۰۴۰

به گزارش روزنامه شهرآرا آیین رونمایی از مجموعه داستان «خضرانه» که انتشارات «محقق» به تازگی آن را چاپ و منتشر کرده است، به همت مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی و حوزه هنری خراسان رضوی و «مکتب داستان سعید تشکری»، عصر چهارشنبه، اول اسفند۱۴۰۳، در محل حوزه هنری برگزار شد.

این مجموعه متشکل از دوازده داستان رضوی است که دوتا از آن ها، یعنی «خضرانه» و «جولیو و خشایار»، از آثار سعید تشکری، نویسنده فقید، است. از ده داستان دیگر هم شش تا از نگار تشکری، فرزند سعید تشکری، و چهارتای دیگر از هادی پورحسین و‌ام البنین ماهر، شاگردان اوست.

در این مراسم که در حضور خانواده نویسنده برگزار شد و با سخنرانی کوتاه برخی مسئولان همراه بود، شرکت کنندگان در تماشاخانه «استاد نوری» به تماشای نمایشنامه خوانی «روزی مُحرّری» نشستند؛ اثری دیگر از سعید تشکری که محمدرضا علوی آن را کارگردانی کرد.

سعید تشکری همچنان می‌نویسد

امیرمهدی حکیمی

مدیرعامل مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس:

باید از قالب‌های متنوع برای نشر آثار تشکری استفاده کنیم

این هنرمند برجسته با مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی همکاری‌ می‌کرد و آثار فاخری هم در قالب داستان کوتاه رضوی و نمایشنامه از ایشان به یادگار مانده است. کتاب «خضرانه» هم از دوازده داستان رضوی تشکیل شده که دو داستان آن از زنده یاد سعید تشکری است. نمایشنامه «روزی محرری» هم یکی از این آثار است که نویسنده در آن به بیان فرهنگ شهر مشهد، حرم حضرت رضا (ع) و واقعه فجیع مسجد گوهرشاد و کشتار مردم بی گناه و مبارزه مردم با ظلم و جور پرداخته است. این برنامه نمایشنامه خوانی به مدت سه شب برای بزرگداشت یاد و خاطره این هنرمند برجسته طراحی شده است. امیدوارم با اجرای رویداد‌های فرهنگی، ازجمله خوانش نمایشنامه، زمینه ماندگارشدن نام و یاد نویسنده‌هایی همچون سعید تشکری و خواندن آثار آنان دربین ما فراهم شود. اهالی فرهنگ باید قدردان زحمات این بزرگواران باشند و در قالب اجرای برنامه‌های متنوع نشر آثار آنان را دنبال کنند.

 

مجید عسکری

رئیس حوزه هنری استان خراسان رضوی:

تشکری می‌خواست ماجرای گوهرشاد را به اشکال مختلف بیان کند

حوزه هنری خانه سعید تشکری بود. جایی بود که ما هفته‌ای چند روز او را می‌دیدیم و خوش حالیم که امشب شاهد اجرای اثری از او در این فضا بودیم. این کار هم مانند دیگرکار‌های او بامسما و بامحتوا و دارای المان‌های بومی بود و در بستر واقعه تلخ قیام گوهرشاد اتفاق افتاده بود؛ واقعه‌ای که او دوست داشت به اشکال مختلف آن را بیان کند. باعث افتخار ماست که نویسنده‌ای در مشهد این قیام را در آثارش زنده نگه داشت و این نشان دهنده فهم دقیق او از تاریخ این شهر است. اگر بخواهیم از او بگوییم، سخن زیاد است، اما این نکته درخوراعتناست که در کنار آثار متعددی که در زمان حیات سعید تشکری از او به چاپ رسید، پس از فوت او نیز هر سال شاهد چاپ یک یا دو اثر جدید از او هستیم و این نکته مبین این است که او در ایام زندگی اش چقدر مشغول نوشتن بود.

سعید تشکری همچنان می‌نویسد

بخشی از کتاب

چیزی از روشنایی در آسمان نمانده بود که روستایی را در کنار جاده دیدند. اسکندر توقف کرد و از ماشین پیاده شد. نزدیک کپر‌ها رفت. ده دوازده بچه خردسال که صورت هایشان حسابی کثیف بود، دوره اش کردند، اما هیچ کدام به او نزدیک نشد. پیرمردی که سیگار می‌کشید، نزدیک شد و با او دست داد.

موسی نقشه را به او نشان داد و گفت: «می خوایم بریم اینجا.»

پیرمرد دست هایش را تکان داد و به اسکندر حالی کرد که نمی‌تواند کمکی بکند. دوسه زن از درگاه کپر‌ها او را نگاه می‌کردند.

مردی آمد و سلام و علیک کرد. نقشه را نگاه کرد و گفت: «اگه می‌خواید برید اونجا، دارید ازش دور می‌شید؛ باید برگردید و برید پشت همین کوه ها.»

طوری گفت انگار که به فاصله‌ای صدمتری اشاره می‌کند، اما اسکندر در راستای اشاره مرد کوه‌هایی را دید که دور بودند. وقتی دید موسی از ماشین پیاده شده است و دارد به آن‌ها نزدیک می‌شود، فوری به طرف او رفت و وادارش کرد برگردد توی ماشین و راه افتادند.

موسی وقتی دید اسکندر دور زده، مسیر را برمی گردد، گفت: «راستشو بگو! اصلا می‌دونی کجا داری می‌ری یا نه؟!»

ــ معلومه که می‌دونم!

داستان کوتاه «خضرانه»، نوشته سعید تشکری

***

«من هستم، گیلگمش» (نشر «کتاب نیستان») مجموعه‌ای است از نمایشنامه‌های سعید تشکری؛ نویسنده‌ای که کارش را با نمایشنامه نویسی آغاز کرد. مؤلف در این اثر هفت نمایشنامه کوتاه را گرد آورده است که همه حول محور «روایت» و «نوشتن» می‌گردند و بنابراین با یکدیگر تناسب دارند. نمایشنامه‌های این مجموعه (به ترتیب، «بیهقی و عوفی، هردو، تو را نوشته‌اند»، «من کاتبم، شاهزاده مرده است»، «بانی بنوک»، «روزی محرری»، «من نوغانی‌ام»، «حجره خورشید»، «من هستم، گیلگمش») از کتابت تا نامه نگاری و ثبت تاریخ را دربرمی گیرند.

نمایشنامه «روزی محرری» داستان یکی از پهلوانان بنام خراسان در سال‌های آغازین سده چهاردهم، مشهور به «پهلوان محرر»، را روایت می‌کند. او می‌خواهد به سفر حج برود. همان زمان، واقعه گوهرشاد نیز پیش می‌آید. پهلوان محرر که برمی گردد، می‌بیند زورخانه اش مطرب خانه شده و می‌فهمد دخترش ــ که شوهرش مخبر حکومت شده و از نظر مردم افتاده است ــ در دیوانه خانه به سر می‌برد. او دخترش را به سختی پیدا می‌کند و پس از آن پی انتقام گیری می‌رود، اما ظاهرا عمال حکومت همه اسناد و مدارک واقعه گوهرشاد را نیست ونابود کرده‌اند.

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر