چهارمین دوره جشنواره ملی «داستان حماسی» به پایان راه خود رسید، جشنوارهای که مرحوم سعید تشکری، نویسنده خراسانی، بانی آن بود و تکیه گاهش هم حماسه سرای بزرگ خراسان، فردوسی، و شاهکارش، «شاهنامه»، «شاهنامه»ای که بدون شک باید آن را غنیترین و بهترین متن در ادبیات حماسی ما دانست و هرجا سخن از ادبیات حماسی به میان میآید، پیشتر نام آن میدرخشد. اما، هم زمان با اختتامیه چهارمین دوره این جایزه، گفت وگویی داشته ایم با مهدی کفاش، نویسنده و منتقد ادبیات داستانی که در این دوره، به عنوان استاد راهنمای چند تن از نویسندگان، برای نوشتن رمانها کمک حال و راهنمای آنها بوده است. او، همچنین، در کارگاههای ادبیات حماسی، که در استانهای مختلف برگزار شد، به عنوان استاد فعالیت میکرده است. کفاش، از چندوچون و جزئیات این جشنواره بیشتر به ما میگوید.
داستانهای حماسی ما، آنچه سروشکل گرفته و آنچه تاکنون باقی مانده است، مدیون زحمتی است که ابوالقاسم فردوسی کشیده؛ این بنیادی است که موجب میشود خراسان و مشهد متولی داستان حماسی باشد. هدف از مسیری که داریم طی میکنیم این است که میان ادبیات یا داستان حماسی، و اسطوره و داستان قهرمانی ــ که شامل برساخت حماسههای مدرن میشود ــ پلی بزنیم و درواقع این پیوند را معنادار کنیم. جشنواره داستانهای حماسی به همین دلیل شکل گرفته است، و معرفی حماسه، شناساندن آن و ارتباطش با اسطوره، و پاسخ به اینکه آیا داستانهای قهرمانی ما میتواند نسبتی با ادبیات حماسی برقرار کند یا نه، همه، از مواردی است که جشنواره به دنبال آن هاست. همچنین، اگر این نسبت شاخصههایی دارد، باید به هنرجوها معرفی شود تا برای نوشتن داستانهای حماسی به کمک آنها بیاید. باید بگویم که در ابتدا تمرکز جشنواره روی داستان کوتاه بود و بخش رمان درادامه به جشنواره اضافه شد.
حوادثی وجود داشته است که به کشورمان آسیب میزده است، مثل اتفاقی که در میانههای دهه ۳۰ برای آذربایجان افتاد: غائله آذربایجان، زمانی که حکومت خودمختار آذربایجان شکل گرفت که جعفر پیشه وری سردسته اش بود و داشت بخشهایی از ایران را جدا میکرد، به عنوان نمونه، موضوعی است که در آثار این جشنواره وجود داشته و من با آن برخورد داشته ام. منظور این است که یک نگاه تاریخی وجود داشته. علاوه بر این، تنوع خوبی هم در آثار وجود دارد. حتی، برمبنای حماسههایی که در «شاهنامه» فردوسی هست، آثاری در ژانرها و گونههای مختلف با تم حماسی داریم و حتی آثاری فانتزی. با حمایتها و پشتیبانیهایی که جشنواره در سالهای گذشته انجام داده است، اکنون داریم از تجربههای اولیه داستان حماسی عبور میکنیم و به سمت گونههای مختلف با تم و مضمون حماسی میرویم؛ یعنی دیگر فقط با آثار مرتبط با دفاع مقدس روبه رو نیستیم و شاهد یک نگاه تاریخی و اسطورهای در آثار هستیم. این تفاوتی است که طی این چهار دوره به چشم میآید؛ البته که این طلیعه آن است و درحال بالندگی و شکل گرفتن است.
شناسایی اسطورههای تاریخی که متعلق به فلات ایران است، اسطورههایی که بخشی از آن با فرهنگ تمدنی ایران و هند و دره سند و بین النهرین مرتبط است، یافتن دنبالههای آن در حماسه ها، و استفاده از آنها در داستانهای امروز تحت عنوان «داستانهای قهرمانی» این داستانهای قهرمانی را صاحب تبار میکند و، در قدم بعد، کمک میکند داستانهای حماسی ایرانی داستانهای حماسی معناداری در سطح جهان باشد.
تا جایی که بنده اطلاع دارم، امسال، قرارداد نشر حداقل بیست اثر طی چهار دوره، هم در حوزه داستان کوتاه و هم در بخش رمان، بسته شده و امید است به نمایشگاه کتاب سال آینده برسد.
واقعیت این است که داستان حماسی زاده صفحات شرقی ایران است و، از طرفی دیگر، تنها متونی هم که در این زمینه باقی مانده مربوط به مشهد و خراسان بزرگ است؛ ازاین رو، فکر میکنم این روال و این مسیر باید در همین مشهد ادامه پیدا کند. ادبیات این خطه، نه تنها با فردوسی، بلکه با بیهقی آمیخته شده است. علاوه بر این، در زبان فارسی که در صفحات شرقی ما ــ خصوصا در مشهد و استانهای خراسان ــ رواج دارد زبان کمتر دستخوش تغییر شده است و داستان نویسان و شاعرانی، چون مهدی اخوان ثالث و محمود دولت آبادی و سعید تشکری، ازجمله همین افرادی هستند که دست خوردگی زبانی کمتری پیدا کرده اند یا از استانهای معینی، چون سیستان وبلوچستان استفاده شود؛ بالأخره چیزی است که منتسب میکنیم به فردوسی و میگوییم: «رستم یلی بود از سیستان». همچنین، این مشهد و توس است که طلایه دار زبانی و اسطورهای بخش فرهنگی ایران به شمار میرود. این نکات، همگی، میتواند تأثیرگذار باشد.
بعدازاین و در مسیر پیش روی این جشنواره نیز، به نظر، هرچه تعداد نویسندگان مشهدی بیشتر باشد، یا فرصتی فراهم شود که نویسندگان غیرمشهدی مدتی را در مشهد سپری کنند، بیشتر میتوان توقع داشت که فرهنگ و جغرافیای بومی مشهد در داستانهای حماسی مشاهده شود.