برخاسته از ایده یا زمین‌خورده در آن؟! / موقعیت ایده و متن در آثار نهاد‌های متولی سینمایی چگونه است؟

برخاسته از ایده یا زمین‌خورده در آن؟! / موقعیت ایده و متن در آثار نهاد‌های متولی سینمایی چگونه است؟
نوید سرادار | در بررسی آثار نهاد‌های سینمایی یک وجه نادید گرفته شده وجود دارد. وجهی که گویا از بسیار هویدا بودن، لباس غفلت را به نظر نهاد‌ها و افراد متولی پوشانده است. این منظر فراموش شده، توجه به «ایده» به معنای جان‌مایه، راهبرد و هویت اثر است. معمولاً افراد، هنگامی که سوژه خود را طرح می‌کنند از آن‌جایی که قائل به وجود یک چارچوب ذهنی در مواجهه با اثر هستند به این بخش که نسبت‌ها را تعیین می‌کند وقعی نمی‌دهند و آن را از قبل و به صورت پیش‌فرض مهیا شده می‌دانند. برای بهتر مشخص شدن این موضوع چند اثر را از این منظر مورد بررسی قرار می‌دهیم.
سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۴
کد خبر :  ۳۵۳۸۸۲

اشکِ هور

«اشکِ هور» ساختۀ سازمان سینمایی سوره حوزۀ هنری است و به سوژۀ شهید علی هاشمی پرداخته. سوژه‌ای که در جشنوارۀ فجر چهل‌وسوم در دو اثر، اما از زوایای مختلف، به آن پرداخته شد. شهید علی هاشمی به خودی خود شخصیتی روایت‌شدنی دارد. فردی که با ایجاد قرارگاه نصرت، نقشی بی‌بدیل در دفاع هشت‌ساله ایفا کرد. همچنین جریان شهادت و مفقودی این شهید والامقام زمینه‌های درام بسیاری در خود دارد. یک شخصیت زنده و طراح که در زمان حیات دنیایی‌اش مستقیم‌ترین نسبت ممکن را با «زمان» خود برقرار کرد. این برقراری نسبت با زمان، یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های فرماندهان شهید دفاع مقدس است. موضوعی که در اشک هور نه تنها بیان نمی‌شود بلکه حالتی عکس پیدا می‌کند. هم‌رزم شهید هاشمی که تا لحظات آخر با او بوده، بعد از جنگ، به دنبال زیرخاکی‌هاست و در بیابان‌ها گوشۀ عزلت گزیده. مادر شهیدی که از چشمانش نه نور مقاومت و افتخار بلکه افسردگی فقدان دیده می‌شود؛ به شکلی که اگر فیلم برش بخورد انگار پسری را در تصادف رانندگی از دست داده است. تصویر مادر شهیدهاشمی در این اثر، نمایی کاملاً منقطع شده از زمان است. افسردگی و انقطاعی که در دیالوگ‌های این مادر شهید نیز، دیده می‌شود. حال آن‌که انقلاب اسلامی هنوز جریان دارد! از منظر ایده و نسبت اثر با راهبرد و هویت باید پرسید سازمان سینمایی سوره در پی گفتن چه حرفی بوده است؟ چه پیامی را قصد داشته از طریق سوژه‌ای، چون علی هاشمی که سراسر مقاومت و امید است طرح کند؟ اگرچه باید گفت که نسخۀ سریالی این اثر با نام «پسرانِ هور» زوایای دیگری دارد. اما در ارائۀ نسخۀ سینمایی، برش‌های کم‌مایه‌ای، آن هم از قسمت‌های پایانی سریال، در منظر بیننده قرار گرفت.

اسفند

در مقابل، اما نقطۀ دیگری در فجر چهل‌وسوم با سوژۀ این شهید به تصویر کشیده شد و آن فیلم سینمایی «اسفند» ساختۀ سازمان سینمایی اوج بود. اسفند، از این باب، یک سر و گردن بالاتر از اشک هور می‌ایستد و حرف خود را با شجاعت تمام و به دور از اشک و ناله‌های بری از زیست انسان‌های در حال جهاد می‌زند. اسفند می‌گوید علی هاشمی بن‌بست نمی‌شناخت. او برای انقلاب اسلامی هر راه بسته‌ای را باز می‌کرد و نقطه‌حیاتش نفس ملکوتی امام خمینی (ره) بود. اسفند همۀ اینها را می‌ریزد در دل برشی حیاتی از زندگی شهید و در دل داستانی دیدنی، روح بزرگ نشئت‌گرفته از روح‌الله را در قاب می‌آورد. این درون‌مایه در مواجهات شهیدهاشمی با مشکلات مختلف و تکاپوی پیوسته و متعدد شهید برای بازکردن مسیر، دیده می‌شود. مشخص است سازمان اوج در این اثر نسبت خود را با آنچه می‌خواهد بگوید مشخص کرده است.

احمد

«احمد»، محصول مشترک سازمان سینمایی سوره حوزۀ هنری و مؤسسۀ تصویرشهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است. این اثر به اقدامات شهید احمد کاظمی در ۱۸ ساعت ابتدایی زلزلۀ مهیب بم به عنوان یک حادثۀ تراژیک ملّی می‌پردازد. شهیدکاظمی در این اثر یک فرد ضدتخصص و ضدساختار نشان داده می‌شود. انسانی که بیش‌تر به یک یاغی می‌ماند تا فرمانده‌ای از سپاه. انتخاب این برهه (زلزلۀ بم) و نشان‌دادن مداوم درگیری شهید با دولت وقت در عین خرده‌کنش‌هایی قهرمانانه، این شخصیت را علیه ساختار و ناتوان در درک کلی آن نشان می‌دهد. تنها زمینۀ ذهن مخاطب حرکات نامنظم و بدون تدبیر شهید برای مردم است. امیرعباس ربیعی به عنوان کارگردان و حبیب‌الله والی‌نژاد به عنوان تهیه‌کننده و در کل سازمان سینمایی سوره، یک قهرمان یاغی را به تصویر کشیده‌اند که هیچ راهبرد و هویت مثبتی در نظر مخاطب نمی‌نشاند؛ هر چند که بیننده در هنگام دیدن اثر، از حرکات شهید در نجات کودک خردسال از مقابل هواپیما به شوق بیاید و دست و هورا بکشد!

صیاد

فیلم سینمایی «صیاد» محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد شهید انقلاب اسلامی و با حمایت سازمان عقیدتی سیاسی ارتش و توسط مؤسسۀ فرهنگی هنری صاد تولید شده است. این اثر که به زندگی سپهبد شهید صیاد شیرازی می‌پردازد را می‌توان نقطۀ مقابل فیلم سینمایی احمد از منظر ایده دانست. صیاد به برشی از زندگی شهید صیاد شیرازی و مواجهۀ او در زمان فرماندهی کل قوا توسط ابوالحسن بنی‌صدر پرداخته است. شهید در این اثر، در عین عمل و کنش پیش‌برنده، علیه آنچه که به عنوان ساختار انقلاب اسلامی مطرح است برنمی‌خیزد. برق چشم او در هنگام اعزام به غرب که امام خمینی (ره) هم بر آن نظر داشتند و حرکت در یک مسیر خستگی‌ناپذیر و چارچوب مشخص، در عین دست‌انداز‌های پیش رو، نشان از داشتن حرف توسط فیلم دارد. نکتۀ موجود در رابطه با آثار دفاع مقدسی، نحوه و نوع کنش فرمانده در مواجهه با مشکلات پیش‌آمده در سیر جنگ و تحولات است. در واقع، نحوۀ نگاه به این موضوع که هنگام مواجهۀ شهید با چالش، او چگونه واکنشی دارد.

در بسیاری از آثار با موضوع فرماندهان شهید، این افراد چهره‌ای خارج و یا علیه ساختار دارند. ساختار دست آنها را بسته و فرمانده، تمام توانش را به کار می‌گیرد که با دور زدن آن، تدبیری بیندیشد. مواجهه‌ای که در اکثر مواقع، چهرۀ یک یاغی را نمایش می‌دهد تا فرماندهی در نظام اسلامی. موضوعی که ذکر آن برای فیلم احمد رفت. اما در فیلم سینمایی صیاد، شهید ضمن کنش قهرمانانه در طول فیلم، خود را از ساختار جدا نمی‌بیند و چاره‌اندیشی را در درون و از طریق آن پِی می‌گیرد. عاملی که عیارِ نسبت اثر با حقیقت زیست انسان انقلاب اسلامی را مطرح می‌کند؛ حقیقتی که صیاد در مرحلۀ ایده روی آن ایستاده و حرفش را از آن نقطه می‌زند.

ایستاده در غبار

«ایستاده در غبار» محصول سازمان سینمایی اوج است. اثری که به داستان زندگی شهید احمد متوسلیان می‌پردازد. فیلم‌هایی که با موضوع فرماندهان شهید ساخته می‌شوند همیشه یک عنصر حیاتی مورد غفلت دارند. این ویژگی و عنصر اصلی، سازه و سرشت زندگی شهدا بوده و آن «قیام لِله» است. برخاستن برای خدا. غفلتی که برخاسته از نادیده گرفتن و تعریف عملیات در مرحله و نقطۀ ایده است. حرف‌زدن از زندگی شهدا، هر چند مقطعی کوچک، بدون یادکردن این ویژگی، تصویری ناقص و حتی خلاف زیست شهید را نشان می‌دهد. این موضوع را نه‌تنها به زندگی فرماندهان شهید، بلکه به کل انسان‌های برخاسته از انقلاب اسلامی می‌توان تعمیم داد. «ایستاده در غبار» از نمونۀ آثاری است که هویت حقیقی شهید را نادیده می‌گیرد. شهید و انسان انقلاب اسلامی در این اثر، صرفاً قهرمانانی هستند که موقعیت‌های پیچیده را چاره و جنگ را پیش می‌برند. افرادی که گویی دنیا را برای دنیایش می‌خواهند. شخصیت احمد متوسلیان ایستاده در غبار در کودکی گوشه‌گیر و دعوایی، در جوانی اهل ورزش بوکس و در جنگ، چریکی است که تنهایی به دل کوه می‌زند و همچون بتمن یک‌تنه کار شناسایی را در می‌آورد! اثری که ادعای پرداختن به زندگی احمد متوسلیان را دارد حتی در حد یک اشاره، نسبت این شخصیت با «الله» را نشان نمی‌دهد؛ احمد متوسلیان منهای خدا! سوژۀ این شهید بستر بسیار مناسبی برای خلق درام دارد، اما برای چه راهبرد و خلق چه هویتی؟ آیا آرمان قدس و آن تصویر معروف شهید متوسلیان که انگشت اشاره‌اش به سمت قدس است حتی در حد یک اشاره هم جای پرداخت نداشته؟ اسلامِ برای اسلام و شهیدِ برای شهید! موقعیت و نقطه‌ای که دقیقاً در مرحلۀ ایده، توسط نهاد‌های سازنده باید روی آن تأمل می‌شد؛ در حالی که به صرف سوژۀ ناب، توجهی به آن نشده است.

موقعیت مهدی یا سریال عاشورا

«موقعیتِ مهدی»، ساختۀ مرکز سیمافیلم صداوسیما است. اثری که جنس و بافت آن، نقطۀ دیگری در قیاس با ایستاده در غبار و یا آثاری، چون «آسمانِ غرب» (محصول سازمان سینمایی سوره) را نشان می‌دهد. در مقابل نگاهی که به ایستاده در غبار و یا آسمان غرب ختم شده، معدود آثاری هم هستند که نسبتی وثیق با زیست شهید پیدا می‌کنند و تکیه به الله را به عنوان مهم‌ترین رکن نشان می‌دهند. البته باید گفت که این نمایان کردن، نه به معنای گفتن جملات شعاری و صرفاً انجام چند فعل اخلاقی، بلکه به معنای حقیقت حرکت این مجاهدان است. موقعیت مهدی این خاصیت را دارد. فیلم سینمایی «صیاد» که ذکر آن رفت نیز مصداقی از این گونه آثار است.

وقف زندگی شهید در راه خدمت به مردم و حکومت اسلامی است که صحنه‌های نبرد شجاعانه و قهرمانانه‌اش را رقم می‌زد. امثال ابراهیم هادی، مرتضی جاویدی و عبدالحسین برونسی قبل از این‌که یک نظامی باشند، «بنده» هستند و مبارزه را در تمام ساحات، در این مقام تعریف می‌کنند. با همین نگاه است که امروز هم بعد از گذشت چنددهه از دفاع مقدس، مبارزه با همان قوت باقی است. در موقعیت مهدی، شهید باکری نه به عنوان یک اسطورۀ دست‌نیافتنی بلکه به عنوان یک انسان در انقلاب اسلامی که وجوه مسئولانه‌اش در قبل و بعد از قبول مسئولیت در سپاه نمایان است، به چشم می‌آید. هادی حجازی‌فر می‌گوید: «وقتی روح کارمندی وسط کار می‌آید نمی‌شود این دست از کار‌ها را ساخت. بدون انگیزۀ شخصی افراد نمی‌توانند در این نوع فعالیت پیش بیایند». از همین نگاه است که عاشورا در جزئیات به زندگی حقیقی شهید نزدیک می‌شود. از زمان عصبانیتش تا هنگامی که برای رفع مشکل مردم در سیل در مقام شهردار، اما به صورت گمنام به کوچه‌های شهر می‌رود.

مهدی باکری در «عاشورا» (نسخۀ سریالی موقعیت مهدی) در ساحت‌های مختلف نشان داده می‌شود. از آن نگاه معنادارش به میز بزرگ شهردار ارومیه که خودش است تا آن‌جا که در جبهه خم شده و چند فشنگ زمین‌ریخته از بیت‌المال را داخل جیب یک رزمنده می‌ریزد و هنگامی که با فرزند برادر شهیدش بازی می‌کند و بعد پای گلایۀ خواهر شهید از برنگشتن پیکر حمید باکری به دستور مهدی می‌نشیند. اینها تصویر‌هایی از یک مسئول در جمهوری اسلامی است. تصویری که مربوط به چند قرن پیش و یا صدر اسلام نیست بلکه مربوط به فردی است که هنوز پیکرش مفقود در قتلگاه مانده. همۀ این نما‌ها سرانجام حرف فیلم را می‌زند. شهید باکری که در نمای اول شهردار ارومیه است، در هر موقعیتی «خدمت» را قلۀ هدف می‌بیند. خدمت نه به معنای رایج آن، بلکه به معنای آن کنشی که برترین دستگیر بنده در روز حشر است. از همین نقطه نیز می‌توان موقعیت و تقاطعی که اثر در مرحلۀ ایده با زمان (به عنوان عامل هویت‌بخش) برقرار کرده را مشاهده کرد.

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر