در این نشست اساتید و پژوهشگران در رشتههای گوناگون به موضوع اربعین پرداختند و ارائههای کوتاهی را در این زمینه داشتند.
الهیات سیاسی زیارت
اولین ارائه دهنده این نشست دکتر سید حسین شهرستانی بود که با عنوان «الهیات سیاسی زیارت» میزبان شرکتکنندگان این گردهمایی بود. شهرستانی در این ارائه گفت: غلبه تقلیلگرایانه جامعشناسانه در این حوزه بحرانی است که گریبانگیر مطالعات زیارت شده است. گفتار جامعهشناسانه حوزه مطالعات زیارت را دچار بیماری کرده است، به خصوص برای ما که در متن یک حادثه خودمان را به تحلیل میکشانیم، گفتار جامعه شناسانه کافی و جوابگو نیست، چرا که جامعهشناسی دین اساسا حوزه مطالعه دیگری در امر مدرن است. به این ترتیب نوعی دیگری سازی در مطالعهشناختی وجود دارد.
طرح مطالعات جامعهشناسانه در حوزه اربعین، هم ما را به لحاظ سیاستگذاری عقیم میکند و هم به لحاظ زیباییشناسانه دریافتها و امکانهای دریافتهای زیباییشناسانه ما از پدیده زیارت و اربعین را به طور کلی منهدم میکند. به طور کلی نگاه جامعهشناسانه زائر را دچار سردرگمی و بحران میکند. به این ترتیب تنشی میان مقام زیارت و زائر ایجاد میکند. این بحران موجب تحریف و تقلیل واقعیت میشود.
الهیات اجتماعی نقطه پل و میانجی بین گفتار خالص کلامی-دینی و گفتار علمی-جامعهشناختی است. گفتار جامعهشناختی عقیمی که نمیتواند به آن معنا توجه کند و تقرب به آن معنا پیدا کند و گفتار منبری و دینی که نمیتواند ژرفکاوی در این پدیده کند و در متن سیال این پدیده باقیمانده و تبدیل به یک گفتار منبری شده است. الهیات اجتماعی زیارت و به طور کلی الهیات اجتماعی مناسک دینی یکی از ضروریات اساسی جامعه علمی کشور و مواجهه با پدیدههای نوظهور دینی است.
قلمرو نظری الهیات سیاسی زیارت بین سیاست قلمرو سیاست و سیاستگذاری، هنر و زیباییشناسی، علم و دین یعنی بین این چهار گفتار سیاسی، علمی، دینی و گفتاری زیباییشناسی و هنری میتواند یک میانجی باشد، چرا که این گفتارها یک پرتو معنایی را به اربعین میدهد. این پرتو معنا جز از قلمرو الهیات اجتماعیی بیرون نمیآید که در غیر این صورت با معنازدایی، زیباییزدایی و سیاستزدایی از حوزه زیارت روبهرو میشویم که نتیجه غلبه تقلیلگرایانه گفتار جامعهشناسانه است.
اربعین، بزرگترین جنبش آنارشیستی جهان اسلام
در ادامه این نشست دکتر میلاد دخانچی با موضوع «اربعین، بزرگترین جنبش آنارشیستی جهان اسلام» به ارائه مطلب پرداخت.
دخانچی در این ارائه با اشاره به اینکه آنارشی هرج و مرج نیست گفت: مشاهدات وجه جامعهشناسی من از اربعین نشان میدهد آن چیزی که مناسبات اربعین را رقم زدهاند، اتفاقا مناسبات عشیرهای و قبیلهای مردم عراق است. در واقع اگر امنیت و گفتمان معطوف به عشیره و قبیله آنها نبود این مناسبات شکل نمیگرفت. به طور خاص این مناسبات شکل نمیگرفت اگر ضعفی در دولت مرکزی عراق نبود.
وی در ادامه به اهمیت ورود مدرنیته و تاثیرات آن در شکلگیری مدیریت کشور و رابطه آن با علوم معرفتی پرداخت.
باز هم سینمایی با خط بریل برای آیندگان به ارث خواهد ماند؟
عطیه ایزدخواه یکی دیگر از ارائهدهندگان گردهمایی بود که با عنوان «باز هم سینمایی با خط بریل برای آیندگان به ارث خواهد ماند؟» پرداخت.
ایزدخواه در ارائه خود با اشاره به سینمای دفاع مقدس و شباهتهای آن به سینمای اربعین گفت: ما سینمایی به عنوان سینمای اربعین نداریم و رویدادهای اطراف آن را برای آثار سینمایی اربعینی به کار میگیریم، چرا که امر مقدس موضوعی نیست که بشود آنرا در سینما ببینیم. برای اینکه بتوانیم در مورد امر مقدس در سینما حرف بزنیم باید در مرحله اول به آن اشاره کنیم. در مورد اربعین هم چنین است. ما نمیتوانم مستقیما به امام حسین(ع) بپردازیم. اما میتوانیم از رویدادهای پیرامون آن حرف بزنیم.
اربعین فرصتی است که در سینمای دفاع مقدس بهوجود آمد و کارکرد پیدا کرد. اربعین نیز میتواند روند سینمای دینی را روشنتر کند و همانند سینمای دفاع مقدس که در آغاز کار خود به خوبی پیش میرفت به سوی تعالی و ترقی حرکت کند.
تغییر انگاره ایرانیان از خویش در دو دیدار با عراق
محمدهادی محمودی نیز با عنوان «تغییر انگاره ایرانیان از خویش در دو دیدار با عراق» به ارائه نقطه نظرات و دیدگاههای خود با اشاره به رویدادهای هفتههای گذشته در عراق و اعتراضات مردمی در آن پرداخت و گفت: فاصله امروز مردم ایران با عراق بسیار کمتر از گذشته شده است، چرا که ما با عراقیها در دو مواجهه کاملا متفاوت طی چند دهه گذشته روبهرو هستیم. یکی از آنها مواجهه با جنگ و دیگری مواجهه با مهمانی است. تاریخ روابط ایران و عراق ما را با دو انگاره روبهرو میکند. یکی از آنها جنگ و رزم است و دیگری به مهمانی و بزم مربوط میشود.
ایرانیها با چه ویژگیهایی و به لطف چه یافتههایی میتوانند شهامت داشته باشند؟ به لطف یافت بیگانه و پذیرایی از آن این امر محقق میشود. این پذیرایی از بیگانه است که فرصت آشنایی با دشمن و پذیرایی از آن را فراهم میکند. جنگ هم در خونینترین لحاظ خود دارای آداب، جزئیات، مناسک و گفتار است. ما در جنگ تحمیلی بیگانه را بهجای آوردیم و با عراقی که به ما حمله کرده بود آشنا شدیم. در این جنگ صاحب مناسکی شدیم. به نحوی که عده زیادی که در جنگ بودند خواهان ادامه جنگ بودند، نه به واسطه جنگ و خونریزی، بلکه بخاطر شهری که در آنجا برپا شده بود. و این شهر بار دیگر در اربعین گشایش مییابد. اربعین به معنایی دیگر میتواند باطن فتح شهری باشد که ایرانیها در دفاع مقدس در پی آن بودند. به این ترتیب باز هم این ماجرا تکرار میشود و این بهجای آوردن و بهجای نیاوردن تکرار میشود. اگر ایرانیان بتوانند در این نقطه مقاومت و ایستادگی کنند زمین ایران هر روز بزرگ و بزرگتر میشود، تا جایی که عراق و تمامی سرزمینهایی که با ایران مراوده دارند در سرزمین ایران سکونت خواهند داشت.
ما در مرحله اول خودمان را در دیدار با عراقیها و عراقیها را در دیدار با خودمان به عنوان بیگانه شناختیم. همچنین در مرحله دوم در اربعین خودمان را در دیدار با عراقیهای به عنوان مهمان و عراقیها را به عنوان میزبان شناختیم. به این ترتیب به این مسیر کشانده شدیم که میتواند بار دیگر سنتهای میان ما و عراقیها را بازخوانی و ما را در این نقطه نگه دارد تا اینکه راه آینده سیاستهای خارجی ما با تمامی کشورهای دیگر را مشخص و هموار کند.
مسائل پژوهش در پیادهروی اربعین
محمدرضا پویافر نیز با عنوان «مسائل پژوهش در پیادهروی اربعین» به ارائه مطلب پرداخت و گفت: پژوهشگران در مورد اربعین سردرگم هستند و نمیدانند در مورد چه چیزی میخواهند پژوهش کنند. برخی از پژوهشگران نیز بد روش هستند و برای پیشبرد پژوهشهای خود از روشهای عجیبی استفاده میکنند که اصلا درست نیست و کارایی ندارد.
باید توجه ویژه و متمایز به کار پژوهشی تجربی اجتماعی اربعین شود تا ما در آینده بتوانیم تشخیص دهیم که در میدان اربعین چه تصویر درستی از انواع تجربه حضور ایرانیان از زیارت پیادهروی اربعین داریم.
امر میانفرهنگی و تجربه مشترک معنوی
سید مجید امامی نیز یکی دیگر از پژوهشگران حاضر در این گردهمایی با عنوان «امر میانفرهنگی و تجربه مشترک معنوی» به ارائه مطلب پرداخت و گفت: مسئله بسیار مهمی که ما را به اربعین میرساند، مسیر بسیار نویی است که در سالهای گذشته باب شده است. این مسئله فلسفه میانفرهنگی است. به این ترتیب اساسا مسیر فلسفه قارهای را به این سمت تغییر داده است که ما باید به سمت امر میانه حرکت کنیم. به عنوان مثال در سرآغاز یک اثر هنری زمانی میتوانیم زیبایی و معنای آن اثر را درک کینم که از پوسته سوژگی خود بیرون بیاییم و به میانههایی که بین انسانها، فرهنگها و معرفتها وجود دارد بپردازیم. اساس تفکر هم همین است. غیر از این تفکر نیست، چرا که علم بهخاطر آن سوژگی که واردش شده است تفکری ایجاد نمیکند.
فلسفه میانفرهنگی تاکید بسیار جدی بر امر میانه و رفتن به سمت تجربه پدیداری یا پدیدارشناسی معنا دارد، باز هم در جهان ادیان بهشدت از یک سوژه عینی قابل مطالعه محروم بوده است. به عبارت دقیقتر بدون اینکه بخواهیم به خواستگاههای پستمدرن مطالعات صلح و یا به خواستههای قارهای فلسفه میانفرهنگی درگیر شویم، به نظر میرسد مواجهه نظری، معرفتی و معنوی اربعین و معرفی آن به فضای آکادمیک کنونی میتواند نه تنها حوزه فلسفه میانفرهنگی در بر بگیرد و از سطح موجود عبور کند، بلکه میتواند به تجربه مشترک معنوی اربعین برای انسان معاصر به عنوان یک تجربه بسیار فراگیر بپردازد.
موهبت و حرکت معنوی اربعین که ظاهرا در یک قطعهای از مکان و زمان برای تحقق این امر میانه و تجربه معنوی مشترک فراتر از دین و مذهب و قومیت و ملیت در حال رویداد است.
اربعین، بازاندیشی در نسبت نهضت و نهاد
سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی و فرهنگی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی نیز در این گردهمایی به ارائه مطلب با عنوان «اربعین، بازاندیشی در نسبت نهضت و نهاد» پرداخت.
صفار هرندی در این ارائه گفت: دریافت و تلقی رایجی از نسبت بین نهضت و نهاد در ذهنیت و حوزه نظری جامعه انقلابی ما وجود دارد. همانچیزی که به صورت اولیه و ریشه آن را میتوان در فعالیتهای مرحوم شریعتی یافت. بر اساس این تلقی نهضت در نهاد به پایان میرسد. در واقع نهاد مرگ نهضت است. نهاد با تجسم پیدا کردن و تجسد یافتن، نهضت را محو و حذف میکند. بههمین دلیل هم مرحوم شریعتی به جنبههای نهادی تشیع انتقاد میکند.
ما به ایده بدیلی نیاز داریم که نهاد را نه مرگ نهضت بلکه بستر بقا و تداوم بقا میفهمد. به این ترتیب درک مرحوم شریعتی حاصل نوعی سوء تعبیر از بحث «وبر» در عادی شدن کاریزما است، به این نکته توجه ندارد که هر نهضتی اگر نتواند حقیقت خود را در قالب ترتیباتی نهادی با زندگی روزمره و عادت پیوند دهد، احتمال زیاد از قلمرو تاریخ محو میشود. در نتیجه هر چند نهاد، همان نهضت نیست و تجسدی از آن است، اما در هر حال نهاد فضا و زمینه را برای تداوم آرمانهای نهضت همانند آتش زیر خاکستر آماده میکند. در نتیجه این آتش زیر خاکستر در موقعیتهای حساس و خاص در نسبت با عاملیتها و موقعیتهای مهم و تعیین کننده بار دیگر شعلهور میشود. این واقعه همان رویدادی است که حدود یکسال پس از درگذشت مرحوم شریعتی در انقلاب اسلامی ایران دیدیم. اربعین نیز همانند این نهضت، آتش زیر خاکستری است که به وقت مناسب خود شعلهور میشود.
دلالت نهایی بحث من به مقام نقد مربوط میشود. در مقام نقد بهخصوص نقدی که از موضع رهاییبخشی و انقلابی شکل میگیرد، خیلی وقتها به اقتضای ذاتی و طبیعی تاریخ توجه نمیشود. بهویژه از موضع نهضت، نهاد به نحوی نقد میشود که بدون توجه به اقتضائات نهادیِ نهاد صورت میگیرد. در واقع نهاد به مثابه نهاد باید بماند تا کالبدی برای تداوم باشد.
مطالعات تطبیقی میدانی، امکان یا امتناع؟
علیاکبر شیروانی هم در این گردهمایی به ارائه مطلب خود با عنوان «مطالعات تطبیقی میدانی، امکان یا امتناع؟» پرداخت.
وی که تجربه پیادهروی اربعین و پیادهروی بوسنی را دارد با تطبیق این دو گفت: پیادهروی در بوسنی از روستای نزوک در بوسنی به عنوان مبدا پیادهروی آغاز میشود. مقصد این پیادهروی نیز گورستان پوتوچاری بوسنی است و در اربعین مبدا حرکت نجف یا شهر دیگری و مقصد کربلاست. در اربعین مسیر پیادهروی ۸۸ کیلومتر از نجف تا کربلاست و از شهرهای دیگر متفاوت است. ولی بوسنی ۱۰۰ کیلومتر مشخص و بدون تغییر است. در مسیر کربلا مسیر هموار و کفی است. ولی بوسنی دارای پستی بلندیهای کوهستانی و سنگلاخی و باران خیز است. هدف پیادهروی اربعین زیارت و تقرب به اهل بیت(ع) است، ولی پیادهروی بوسنی محکومیت جنایتی جنگی است.
وی با اشاره به خاطرهای که یکی از اهالی بوسنی در پیادهروی در مسیر گورستان پوتوچاری برایش تعریف کرده بود گفت: تجمیع به شهادت رساندن چندین تن از اهل بیت(ع) و خاندان پیامبر اسلام در یک روز و طی چند ساعت بیشتر مورد توجه و داغی بر دل شیعیان است، در حالی که به نظر میرسد جنایتهایی که علیه مسلمانان بوسنی انجام شده بسیار هولناکتر از واقعه کربلاست.
اربعین، تجربه جهانبینی سیال
در ادامه این گردهمایی فرزانه پزشکی مطالب خود را با عنوان «اربعین، تجربه جهانبینی سیال» ارائه کرد.
پزشکی که بارها تجربه پیادهروی اربعین در مسیرهای گوناگون داشته است در این ارائه خود گفت: هفت مسیر برای پیادهروی اربعین از گذشته تاکنون معمول شده است. یکی از طولانیترین مسیرها ۵۳۴ کیلومتر و از بصره به کربلا انجام میشود. من این مسیر را نیز برای پیادهروی تجربه کردهام. در نگاه اول بسیار دشوار بهنظر میرسد، اما هدف و جهانبینی که در پیادهروی اربعین برای ما به دست میآید سختی مسیر را آسان میکند.
ما در مسیر کربلا نگران پوشاک و خوراک و مسکن نیستیم. با اینکه هر ۱۰ کیلومتر یک موکب با امکانات خیلی ضعیف هست اما خرده نمیگیریم و تنها به دستیابی هدف و زیارتمان توجه داریم. حال این سوال پیش میآید که چه چیزی در ذهن زائران اربعین میگذرد و چه اتفاقی را رقم میزنند؟ چقدر اربعین فهم جدی برای ما در زیستن انسانی بهوجود آورده است؟ چرا تمامی مشکلات در این مسیر ساده و آسان عبور میکنند؟ در حالی که در شهر و کشور خودمان با تمامی امکانات وسیع و آسایشی که وجود دارد این امر محقق نمیشود؟ چه عاملی موجب وسعت ذهن آدم در مسیر اربعین میشود؟ چگونه جهان منجمد آدمها در مسیر پیادهروی اربعین اینهمه سیال میشود؟
مسیر پیادهروی اربعین به پیچیدهترین آدمهایی که در زندگی خود بسیار ذهنی منجمد دارند، ذهنی سیال میدهد. به این ترتیب این سیالی ذهن، آرامشی را برای زائر بهوجود میآورد که بتواند به موضوعات و مطالبی که بهخاطرش آفریده شده و قرار است بیافریند توجه و فکر کند.
راهپیمایی اربعین و اسلام در دنیای معاصر
جواد درویش نیز با عنوان «راهپیمایی اربعین و اسلام در دنیای معاصر» در ارائه خود گفت: راهپیمایی اربعین با تمامی مزایا و عظمت خود گردهمایی شیعیان است که در آن نه غرب و نه مدرنیته حضور دارد که در تماس آن بتوان نظریهپردازی کرد و نه حتی فِرق دیگر اسلامی هستند که با توسل به ظرفیت آنها بتوان حرف واحدی از کل دنیای اسلام به دنیا مخابره کرد. حال سوال این است که با این تفسیر آیا باید راهپیمایی اربعین را تعطیل و یا کمتر از آن استقبال کرد؟ جواب منفی است. چرا که این رویداد بزرگ در کار و جای خودش کاملا درست عمل کرده و باید تداوم داشته باشد. اما مسئله این است که اولا به آن اکتفا نکنیم و با تنها حذف ویزای عراق و تعطیل کردن مراکز دولتی فکر نکنیم هر آنچه برای اسلام لازم بود را انجام دادهایم. دوما انتظار خود از آن را تنظیم و ترمیم کنیم و با نشستهای این چنینی به تصور اینکه هر چیزی را میتوان به این راهپیمایی باز کرد و ظرفیت آن را بسط داد به ذهن وارد نکنیم. سوما اگر روز به روز این رویداد بزرگ و بزرگتر میشود و هزینههای دولتی و وقفی بیشتری به سمت آن سرازیر میشود به نیت اینکه عظمت اسلام بیشتر در دنیا و در انسانهای غربی منعکس شود لااقل بدانیم چه میزان از آثار اسلام با این راهپیمایی حل میشود و چه میزان باقی میماند.
بیشتر مردم غرب آنچنان از اسلام بیاطلاع هستند که به هیچ وجه نمیتوانند در داوریهای خود نظرات منطقی و صحیح ارائه کنند. اینکه به رغم وجود بیش از ۲ میلیارد مسلمان چرا باید بهخاطر انفعال متفکرین ما و در نتیجه بیاطلاعی مردم غرب از اسلام داوریهای غلط آنها را موجب شود.
پیادهروی اربعین و ملیگرایی
«پیادهروی اربعین و ملیگرایی» عنوان مطلبی است که جبار رحمانی در این گردهمایی ارائه داد.
رحمانی در این ارائه گفت: هویت ملی ماست که فهم ما از حضور اربعین در جامعه را شکل میدهد. از این جهت که نه فقط سایر هویتهای جنسیتی و قومیتی یا مذهبی برای فهم اربعین میتوانند کارا باشند، بلکه هویت ملی هم که ظاهرا در روایتهای ما از اربعین جایی ندارد زمینه بسیار مهمی برای فهم اربعین در بلند مدت است. در نتیجه بهتر است این تجربه آیینی که تجربهای بسیار شورمندانه و قوی در تعلیقی اجتماع رخ میدهد و متاسفانه این تعلیق را به سایر عرصههای زندگیمان بسط میدهیم، به منطق جمعی خود بیاوریم و بفهمیم.
اربعین در ایران فارغ از تجربه شخصی آن نسبت به سطوح هویتی قومی و در کلانترین سطح خود یعنی ملی باید تامین شود. به این ترتیب چیزی بهعنوان فراملی بودن یا تمدن نوین برچسبی است که به آن نمیچسبد. بنابراین این تجربه آیینی با تمام شکوهی که دارد قابلیت تحمل این بار را ندارد. به تعبیر دیگر به گونهای آن را به یک فهمی از اربعین میرساند که شاید درست نباشد. پس باید اصحاب علوم انسانی و اجتماعی جلوی این سوءفهمها یا کژ فهمیها را بگیرد.
اربعین، الگوی فرازبانی و هویت اجتماعی
رقیهسادات موسوی نیز در این گردهمایی مطلب خود را با عنوان «اربعین، الگوی فرازبانی و هویت اجتماعی» ارائه داد.
وی در این ارائه گفت: اربعین یک هویت اجتماعی متفاوت ایجاد کرده است. جامعه زائران اربعینی با عراق متفاوت است. جامعه زائران اربعینی با هر نقطه دیگری که مرزبندی جغرافیایی دارد متفاوت است. نقطه اشتراک آنها نقطه اشتراکی است به نام کربلا. ادبیات زبانی و رفتاری آنها و هر چیزی که مجموعهای از این رفتارها را شکل دهد و قابلیت بررسی داشته باشد میتواند محور اصلی پژوهشهای اربعین باشد.
پژوهشهای ما و مسئلهشناسیهای ما کاملا از واقعیتها دور میشوند. به همین دلیل هم رسانه ما تصاویر متفاوتتری از واقعیت اربعین نشان میدهد. به این ترتیب در بحران ناچار به سکوت است. همینطور پژوهشگران ما در رویدادهای بحرانی چیزی برای گفتن ندارند. به این ترتیب وصفهای ما وصفهای احساسی هستند و این موضوع به دلیل بیتوجهی به الگوی فرازبانی و هویت اجتماعی است.
راهپیمایی اربعین، گفتوگو و ارتباطات میانفرهنگی
مجید سلیمانی نیز مطلب خود را با عنوان «راهپیمایی اربعین، گفتوگو و ارتباطات میانفرهنگی» ارائه کرد و گفت: اربعین تنها یک سفر رفت و برگشتی از ایران به عراق نیست، بلکه گفتوگوهای مختلفی بین افراد ایرانی و عراقی در اربعین شکل میگیرد که از همه نظر قابل بررسی است. اما آنچه امسال بیشتر با آن روبهرو بودیم مبحث انطباق فرهنگی است. ما نمیتوانیم بگوییم فرهنگ عراقیها را میشناسیم. حتی با اینکه هشت سال در جنگ با آنها بودیم. چرا که آنچه ما با آن درگیر بودیم فرهنگ عراقی نبود، بلکه فرهنگ ارتش بعثی بود. فرهنگ عراقی فرهنگ خاصی است. شاید با عصبانیتهایشان بهنظر مخالفین ما بیایند اما اینگونه نیست، بلکه عراقیها در کل دارای فرهنگی عصبی مزاج و بینظم هستند.
عراقی ها همچنان که در اربعین از ایرانیها پذیرایی میکنند، همانطور هم در ایام غیر از اربعین در مورد ایرانیها فکر میکنند و عصبانیتهای رفتاری عراقیها ریشه در فرهنگ آنها دارد. پذیرش فرهنگی در اربعین از سوی عراقیها در بالاترین سطح خودش است و بحثهایی که امروزه در مورد مخالفتهای عراقیها با ایرانیها مطرح میشود ساخته رسانهای است و واقعیت عمقی ندارد.
ارائه سه ایده زیباشناسانه
علی جعفری یکی دیگر از اساتید و پژوهشگران نشست «حکمت اربعین» بود که مطلب خود را با عنوان «ارائه سه ایده زیباشناسانه» ارائه کرد.
وی با ارائه این ایدههای زیباییشناسی که بخشی از آنها به بهداشت، بازیافت زبالههای مسیر و حفظ محیط زیست ایران و عراق مربوط میشد گفت: اگر میخواهیم حس اینکه اربعین یک الگوی قابل تکرار در ابعاد گوناگون است را حفظ کنیم، باید به موارد زیباییشناسی توجه کنیم و اجازه ندهیم هر روایتی به بهانههایی چهره اربعین را برای تماشاچیهایی که حس ما را ندارند تخریب کند.