صد و سومین جلسه نقد و بررسی شعر

ایستاده، روبه زخم، در سرزمینی تلخ/ نقد و بررسی کتاب رو به زخم

ایستاده، روبه زخم، در سرزمینی تلخ/ نقد و بررسی کتاب رو به زخم
در آخرین جلسه نقد کتاب حوزه هنری خراسان رضوی، منتقدان درباره اشعار تازه انتشاریافته زهرا گریزپا نویسنده و شاعر جوان مشهدی سخن گفتند
چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰
کد خبر :  ۳۵۰۹۶۶

به گزارش شهرآرا، صدوسومین جلسه نقد کتاب حوزه هنری خراسان رضوی به کتاب «روبه زخم» زهرا گریزپا اختصاص داشت، شاعر مشهدی که اولین اثرش به نام «استکانی کنار بعدازظهر» را، که یک مجموعه غزل بود، در سال ۸۷ منتشر کرد. اگرچه طی این سال‌ها برخی دیگر از اشعار او هم در چند گزیده شعر به چاپ رسید، دومین اثر مستقل گریزپا، بعد از وقفه‌ای طولانی، در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. «روبه زخم»، که متشکل از اشعار سپید اوست، در عصر هشتمین روز فصل پاییز، در حوزه هنری خراسان رضوی با حضور شاعرانی، از جمله عباس ساعی و مهدی آخرتی، نقد و بررسی شد. آنچه در ادامه آمده گزیده نقد‌های این شاعران است بر مجموعه تازه گریزپا.



عباس ساعی

احساس مقدم بر عقل


«روبه زخم» از بهترین مجموعه‌هایی است که تاکنون در حوزه هنری نقدوبررسی شده، مجموعه موفقی از شعر در روزگار ما، که از خواندن آن لذت بردم. صحبتم بیشتر درباره زبان این مجموعه است.
یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های یک شاعر سپیدسرا این است که شعر او به دام نثر نیفتد. معمولا، افرادی که با شعر سپید میانه‌ای ندارند این نوع شعر را به نثربودن متهم می‌کنند. در این کتاب، اما شاهد این اتفاق نیستیم: شاعر با زبانی سلامت و شسته رفته شعر گفته است، نه اینکه به نوعی با کلمات بندبازی کرده باشد و مخاطب را فریب داده باشد. شاید تفاوت بارز شعر و نثر را باید در این بدانیم که مخاطبِ شعرْ قلب است و غیرشعرْ عقل؛ درواقع، نثر به نوعی می‌خواهد ما را اقناع کند، اما شعر می‌خواهد چیزی را به ما القا کند. در این مجموعه، عمدتا می‌بینیم که روی سخن شاعرْ با احساس است و با قلب، شاعر سعی می‌کند احساس را درگیر کند، نه عقل و منطق را. به همین اعتبار، آثار این مجموعه شعر است.


اما، اگر بخواهیم درباره دیگرجنبه‌های زبانی این اشعار صحبت کنیم، فخامت زبان است که مهم و مشخص است، نه طنطنه زبان. درکنار این صحبت ها، باید اضافه کنم، به شکل مشخص در این مجموعه، قید بسیار کم به کار رفته است؛ شاعر، آگاهانه یا ناآگاهانه، از اینکه بخواهد با قید حرفش را بزند جلوگیری کرده، و ضمنا تعداد صفت‌ها نیز کم است.


گریزپا، همچنین، از تکنیک شعر-نقاشی چند مرتبه در اشعار خود استفاده کرده است که قابل تحسین است؛ به عنوان مثال، وقتی شاعر می‌گوید: «جاده سهم کوچک من بود/ از بریدگی/ تا پرت... گاهی در خودم»، به نوعی، پرتگاه با این نقطه‌ها در ذهن آدم تجسم پیدا می‌کند.



اعتراض‌هایی که شکل فرهنگی به خود گرفته است

در اشعار او، همچنین، اعتراض‌هایی را می‌بینیم که شکل فرهنگی به خود گرفته است. شاید یکی از ریشه‌های این ناملایمات برگردد به نابرابری حقوق زن [و مرد]در جامعه ما، نابرابری‌ای که وجود دارد و نمی‌توان آن را کتمان کرد؛ ریشه‌ها را نمی‌توان کتمان کرد. زن در جامعه ما حقوقش آن طورکه باید رعایت نشده؛ و یکی از دغدغه‌های بزرگ شاعر همین است. در تمام این اعتراض‌ها و نارضایتی ها، آن «زن» حضور دارد. هرچند شاعر خانم است و باید این گونه باشد، این زن بودن در آن بسیار پررنگ است. نکته دیگر این است که در این مجموعه زن بیشتر در هیبت مادر و بعد معشوقه ظاهر شده است. بحث تمایز جنسیتی هم در این اشعار وجود دارد، نگاه مادرانه‌ای که از عهده یک مرد خارج است و این جنبه مادرانگی زن در مجموعه بسیار پررنگ است.


علاوه بر این نکات، برش‌های عالی و جذاب زیادی در اشعار وجود دارد. بیشتر واژه‌هایی که گریزپا به کار گرفته واژه‌های ذات است، واژه‌هایی که می‌توان آن‌ها را لمس کرد، تا شاعر مفاهیم و احساسات خود را ــ که ازجنس انتزاعیات است ــ با کمک آن‌ها معنا کند. او به نوعی از زبان استفاده کرده تا مفاهیم را حسی کند و عینیت ببخشد، ویژگی ممتازی که نمونه‌های فراوان دارد.
یکی دیگر از ویژگی‌های زبانی این مجموعه، برخلاف دیگر مجموعه ها، این است که جمله‌های اسمی کمتری در آن دیده می‌شود و بیشتر فعلی اند؛ اتفاقی که باعث تحرک زبان می‌شود و مجموعه را پویا می‌کند. چشم‌هایی که در انحصار شاعر است کشف‌های بسیاری را ایجاد کرده است.


مصرع بندی‌های اشعار هم کاملا طبیعی است. برخی شاعران این دریافت هنری را ندارند که مصرع‌ها باید کجا تمام شود. امر آموزش دادنی‌ای هم نیست این اتفاق؛ تاحدزیادی، به تجربه شاعرانه و زندگی کردن با شعر و ــ بیشتر از همه ــ به جنم شعری بستگی دارد، و درواقع به همان موهبت خدادادی در لحظه‌های ناب سرایش. مصرع بندی در این اشعار اصلا آزاردهنده نیست و کاملا طبیعی و دور از تصنع اتفاق افتاده
است.



مهدی آخرتی

درون نگری و برون نگری از گذرگاه اشعار عاشقانه

جسارت می‌خواهد در عصر فضای مجازی کتاب چاپ کردن! «روبه زخم» مجموعه خوبی است. اشعار خانم گریزپا از قدیم یک لحن صمیمی داشت ــ این را بدانیم البته که لحن صمیمی با زبان ساده متفاوت است و نباید این دو را یکی بگیریم. زبانش هم ساده است نسبتا، اما لحن صمیمی به آهنگ برمی گردد و به کلمات و نوع استفاده از کلمات. این لحن صمیمی مزایایی هم دارد: انتقال عاطفه در لحن صمیمی به مراتب بیشتر است. عاطفه از هر دستی، رقت قلب، خشم، کینه و ....


تصاویری که ــ به ویژه ــ به واسطه مجاز و تشبیه در اشعار ساخته شده است تصاویر خوبی است که نشان می‌دهد شاعرْ شاعر پخته‌ای است. هرچند بخش زیادی از این اشعار متعلق به سال‌های گذشته است، به هر حال ما کتاب را نقد می‌کنیم.


همچنین، این اشعار را ازمنظر موسیقایی می‌توان بررسی کرد. بااینکه شعر سپید نیست و تقریبا بینابین شعر سپید و موج نوست، ازمنظر موسیقایی و فرم، غنی است. بااینکه از موسیقی بیرونی و کناری خیلی بهره نمی‌برد ــ موسیقی بیرونی که طبیعتا در شعر موج نو استفاده نمی‌شودــ ازمنظر موسیقی معنوی، کتابْ کتاب کم ایرادی است. دایره لغات شاعر محدود نبوده. این خودش یک نکته مثبت است.
مضامین عاشقانه عریان نیست، سانتیمانتال نیست؛ یعنی زهرا گریزپا به مفهوم عاشقانه این گونه نگاه نکرده است که یک عاشقی صرف را بیان کند؛ اکثرا، از درگاه مفاهیم عاشقانه یا به درون نگری رسیده یا به مفاهیم اجتماعی. معمولا، وقتی تصاویر عاشقانه زیاد است و اشعار به طرف عاشقی صرف می‌رود، خیلی سانتیمانتال می‌شود و تک بعدی. در این مجموعه، اما اشعار عاشقانه به سمت و سوی دیگر می‌رود. تأویل‌ها و معنا‌های متعدد یا همان دایره تأویل گسترده هم یکی دیگر از نقاط قوت کتاب است.


یک نکته فقط وجود دارد که البته درباره این کتاب و این اثر نیست و درباره همه ما بچه‌هایی که این سال‌ها شعر آزاد کار کرده ایم تقریبا مصداق داشته ــ یک عده کم کم از آن داستان بیرون آمدیم و یک عده نه. شعر خانم گریزپا، مثل شعر خیلی از ما، تحت تأثیر شعر ترجمه است، چیزی که از شمس لنگرودی شروع می‌شود، رضا بروسان در نسل قبل از ما آن را ادامه می‌دهد و بعد هم به وسیله شاعران دیگر ادامه پیدا می‌کند.

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر